page 19

۰:۵۷

آخ جون منم بازی :دی


محیای عسیس منو به یه بازی وبلاگی دعوت کرده و منم از اونجایی که حســــــــــود ! دیدم همه از این بازی آ کردن ، خواستم کم نیآرم :دی
بهد این بازی یه قوانینی داره که تا اونجا که من فهمیدم هرکسی برا خودش وضع می کنه .. پس منم طبق قوانین خودم بازی می کنم .. اسم بازیش ُ هم بلد نیستم .. یه چیزی تو مایه های اولین کلمه یا حسی که بهد از شنیدن این کلمه ها به ذهنت می رسه چیه ؟ و اینها .. (گیر نده!)

دریا: ساحل، شب، آتیش
(یاد ِ اون جوک ِ افتادم ! مدارک، کارت ماشین، گواهی نامه !؟ .. _ چی کار کنم ؟ جمله بسازم باهاشون؟!)

قهوه: آرامش ِ خوش بو (حالا نذار وارد جزئیاتش بشم ؛ اگه تیز باشی تاحالا فهمیدی!)

غرور: و تعصب (جین آستن)

مدرسه: دبیرستان ِمهرروشن، ایران زمین، ساعت 3 بهد از ظهر، پسر بازی با مانتو ی طوسی

دفتر مدیر: استرس

قرمه سبزی: متنفرم

ریاضی: حل المسائل

آهنگ: دوپس دوپس، دامبولی، رمنس

ماه رمضون: افطاری، حلیم، دعای سحر با صدای اون آقا خوشحاله !

استخر: دماغ گیر :|

آبگوشت: جمعه نهار با پیاز و ترشی لیته

روزنامه: آگهی همشهری

کودکی: اسباب بازی

قزوین: :دی

دروغ: دروغ دروغه دیگه :|

لیسانس: شوهر

فوتبال: کل کل

قانون: ایــران

پرواز: هواپیما

اشک: برا من یکی دم ِ مشک مه

ازدواج: نی نای نای ، عروسی، بابایـــی

وبلاگ: اعتیاد

شب: جــــــــــون، زندگیمه !

زندگی: بهتر از این نمیشه !

عشـق: من

هلو: بازم من ( از همه لحاظ، حتی موهاش :دی)

تحصیل: بکنید

خارج: نه من به وطنم خیانت نمی کنم

خواب: خورپیش (لقب بابایی ِ)

پیتزا: 21 گرم

اینترنت: شـ ِت !

مجلس: هر هر !

سال 88: 88/8/8

کتاب: برباد رفته، غرور و تعصب

کلم پلو: نخوردم

تقلب: استـــــــــادشم !

ایران: ای سرای امید

ایرانسل: اینترنت

مادر: فرشته ی مهربون

جومونگ: :| ولمون کن بابا! سوسانو

فمنیسم: خب حق همیشه با ماست :دی

.. بهدی ..
ااا ِ تموم شد ..؟ :|
به قول بابایی تازه رفته بودم تخمه بیارم ..